رستم کیست؟
در یک نگاه كلي به شاهنامه نكته ريز ديگري كه جلب نظر مي كند وجود دو رگه ها در شاهنامه است از بين عده زياد دو رگه هاي شاهنامه فقط به پنج تن مي پردازم :رستم ،سهراب ،سياوش ،كيخسرو و اسفنديار كه همگي از چهره هاي درخشان شاهنامه هستند .
رستم
رستم كيست؟يك پيلتن قوي با خودي از سر ديو سپيد هولناك يك خونريز يك جانور خور حرفه اي ؟واقعا رستم كيست؟ براي جواب دادن به اين سوال ناچاريم داستان زال و رودابه رو مرور كنيم : بعد از آنكه سام پشيمان شد و زال را از البرز به خانه آورد به او فن جنگ آموخت و اورا نزد فرزانگان برد تا علم و خرد بياموزد زال نماد خرد ايران است دقت كنيد در جاي جاي تاريخ ما ملت ما در آرزوي وصال به سيمرغ بوده اند و سيمرغ نماد آرزو ها و آرمان هاي ماست كه اوج سيمرغ خواهي را در منطق الطير عطار مشاهده ميكنيم حال زال از بدو تولد و نوزادي به سيمرغ رسيده است! اگر همه ميكوشند به سيمرغ برسند زال از نزد سيمرع بازميگردد! زال همانطور كه گفتم نماد خرد و پاك انديشي (پندار نيك) ايران است .رودابه كيست؟دختر مهراب و سيندخت .مهراب نواده ضحاك اهريمن خو ضحاك تازي!و سيندخت هم از نژاد عرب است . مهراب علي رغم ضحاك مردي دادگستر است (كردار نيك) كه بر كابلستان حكم ميراند و دوست نزديك سام –استاندار زابلستان – است آمد شد هاي سام و مهراب موجب بر افروخته شدن عشق رودابه در دل زال ميشود. زال نديده و فقط از گفته هاي ديگران فريفته رودابه ميشودو درست رو دابه هم همينطور بدون ديدن زال عاشق او ميشود زال شبانه به زير پتجره اطاق رودابه ميرود ولي چون راهي براي دخول نمي يابد رودابه گيسوان بافته اش را باز ميكند تا زال بوسيله انها بالا رود زال گيسوان را مي بوسد و رودابه را آزرده نميكند و جهيدن به اطاق ميرود .رودابه نماد طهارت و پاكدامنيست – وباز يك دختر عرب است- در اين ديدار مخفيانه هيچ گناهي رخ نميدهد(كردار نيك) و هيچ عشق اهريمني راه نمي يابد . والبته اين زلف كه اينقدر در اشعار حافظ و سعدي و مولانا ازش سخن رفته همين زلف رودابه است زلف راهنما و راه رسيدن به معبود است كه اولين بار فردوسي پاك در شاهنامه مطرح كرده است .خلاصه رودابه و زال ميخواهند ازدواج كنند ولي مهراب مخالفت ميكند و حتي قصد كشتن رودابه را دارد كه سيندخت كه نماد فداكاري در شاهنامه است –والبته تازيست – حاضر ميشود بميرد ولي دخترش رودابه زنده بماند .مهراب هم هر چند تندخويي ميكند ولي با گفته ها و خرد سيندخت پشيمان ميشود(گفتار نيك) و راضي ميگردد ولي مشكلات بر سر اين ازدواج كم نيست براي اين وصلت كه در واقع وصلت بين خاندان بزرگترين پهلوان ايران و نوادگان ضحاك است اجازه شاه ايران هم شرط است .شاه ايران كيست؟در اين زمان منوچهر فرزند ايرج و نوه فريدون شاه ايران است –منوچهر از شاهان عادل شاهنامه است- بهر ترتيب زال سام و منوچهر را راضي ميكند و پيوند صورت ميگيرد .رودابه رستم را آبستن ميشود ولي باز هم مشكل بوجود مي آيد(انگار تمام دنيا نميخواهند رستم به دنيا بيايد همانطور كه در داستان آدم در قرآن مي خوانيم فرشتگان گفتند براي چه آدمي خونريز ميسازي خدا؟و جالب اينكه رستم هم خونريز خواهد شد !) بچه سر و ته آمده و نيم بدنش خارج نميشود زال مضطر ميشود و پر سيمرغ را آتش ميزند سيمرغ ميگويد نوعي گرد درخت را با شراب مخلوط كنيد و به رودابه بدهيد تا بيهوش شود –داروي هوشبر-و بعد شكم رودابه را چاك زنيد و بچه را خارج كنيد در واقع سزارين كنيد!در واقع نخستين انساني كه با اين روش به دنيا مي آيد رستم است نه پل سزار و اين سر و تو به دنيا آمدن رستم يعني چه؟يعني عصيان!يعني تفاوت !يعني رستم حتي از بدو تولد بر عليه نظام هاي هميشگي موجود عصيان ميكند!رستم برعكس به دنيا مي آيد چون قرار است رفتار انسان ها را عوض كند!(و اين وارونگي رفتار رستم را با وارونگي رفتار آدم و حوا با رفتار فرشتگان مقايسه كنيد )
رستم دو رگه است آنهم چه دو رگه اي!يك رگش از زال و سام و نيرم است و يك رگش از مهراب و ضحاك! اما به پدران و مادران رستم نگاه كنيد هر يك نماد چيزي هستند رستم پهلواني را از سام، خرد را از زال، پاكدامني را از رودابه فداكاري را از سيندخت و دادگستري را از مهراب به ارث ميبرد!و البته تندخويي ذاتيش را از مهراب و غفلت ها و گاها كاهليش را از سام!
حال دوباره ميپرسم رستم كيست؟رستم نماد انسان است!در شاهنامه آدم هاي فرشته نما زياد داريم در واقع بهتر است بگوييم فرشته هاي انسان شده مثل سياوش مثل كيخسرو و...ولي رستم نماد يك انسان است با همه ضعف ها و قوت ها رستم خرد دارد و ولي در شاهنامه بي خردي هم از رستم ميبينيم رستم درستكار است ولي چنانكه ميدانيد سه بار نيرنگ به كار ميگيرد !
آري اگر در شاهنامه هر فردي نماد چيزيست رستم نماد انسان است انساني كه زندگي آرامي ندارد –همانطور كه رستم ندارد – مدام در كش و قوس است مدام در جنگ با ديوان و شيران و دشمنان است مدام در مبارزه است و چرا بايد رستم شخصيت اصلي اساطير ايران باشد؟چون انسان مطرح است!و چرا بايد دو رگه باشد آنهم از دو رگ كاملا متفاوت؟چون انسان تعلق نميپذيرد "رستم" بايد متعلق به همه باشد نه يك قوم نه يك نژاد خاص و چرا رگ شاهي ندارد؟چون بدنه انسانيت و انسان ها متصل به رگي شاهي نيست!(البته منظور ازرگ شاهي رگ كيانيست)
آري رستم در دنياي نماد هاي شاهنامه و اساطير نماد انسان است!انساني كه از يك سو بايد دشمنان تيز دندان خارجي را نابود كند از سوي ديگر ديوان خانه كرده در درون را(ديو ها به نظر من در شاهنامه نماد خلق و خو هاي بد و اهريمني هستند كه جالب است ديوان ميروند در مازندران آباد خانه ميكنند!يعني خلق و خو هاي بد اول بهترين مواهب انسان را نابود ميكنند) از يك سو با گستاخي افراسياب هاي بيرون بجنگد و از سويي ديگر با كارشكني و پيمان شكني –توبه شكستن – هاي كاووس درون از يك سو بايد به دين و ايمان و خدا احترام بگذارد و از يك سوي منش بزرگ خود را خرد نكند .
آري رستم نماد انسان است ولي يك تفاوت دارد با زال چه؟زال پرورده سيمرغ است سيمرغ نماد پرورندگي و پرورش و چاره گريست سيمرغ سايه مهر خداوند است بر ايران كه در البرز-بام ايران- خانه كرده تا سايه مهرش بر همه ايران بيافتد اگر كمي دقت كنيم راهنما هم هست و ياري كننده و پرورش دهنده سيمرغ به نظر من نماد پيامبرست از جانب خدا! اما چرا سيمرغ انسان شاهنامه را مانند زال پرورش نميدهد؟چون رستم –در واقع بشريت- به بلوغ رسيده اند!ديگر نيازي به سيمرغ به رهبر به پيامبر ندارد و ميبينيم همه چيزهايي كه سيمرغ (پيامبر)به زال (انسان ابتدايي و نابالغ كه حتي در ظاهرش هم بدويت ديده ميشود و سپيد موي و سرخ روست ) داد رستم (انسان به بلوغ رسيده )خود به دست مي آورد!ببينيد چه شباهتيست در اين داستان اساطير ما با فلسفه ختم نبوت در ختم نبوت ميگوييم در عصر محمد انسان به حدي رسيد كه بدون نياز به راهنما خودش بر پايه خرد خود و البته ياري گاه گاه يزدان راه حق را به پيمايد ودرست همين موضوع را آشكارا در شاهنامه مي بينيم!
باز پشيماني سام را از اينكه زال را در البرز رها كرد با پشيماني رستم از كشتن سهراب مقايسه كنيد سام وقتي پشيمان ميشود فرصت جبران دارد ميرود و زال را بر ميگرداند چرا چون سام هم انسان نا بالغ است ولي انسان بالغ فرصت جبران نمي يابد!باز اين موضوع را به حكايات قوم بني اسرائيل در قرآن مقايسه كنيد بني اسرائيليان مردمي نابالغ بودند و اگر اشتباه نكنم دوازده بار اشتباه كردند و مغضوب خدا نشدند و بخشيده شدند و فرصت جبران بعد از پشيماني داشتند ولي هرگز چنين فرصتي به انسان هاي عصر امروز داده نميشود كه مثلا گوساله پرست شوند و بعد توبه كنند و بخشوده گردد!ببنيد عمق شباهت بين اساطير ايراني را با تعاليم قرآن ! رستم نماد انسان بالغ شده و رها شده است سيمرغ و يزدان او را رها كرده اندتا خود تصميم بگيرد (لحظات بحران و دو راهيي هاي زندگي رستم را ببينيد) همه قصد فريفتنش را دارند: سهراب ،افراسياب ،كاووس ،پيران اسفنديارو پيرزن جادوگر! وباز مقايسه كنيد با حرف اسلام و قرآن كه ميگويد ما انسان را آفريديم راه خير و شرش را به او آموختيم حال يا به راه راست ميرود يا گمراه ميشود!اين همان رها شدگي انسان بالغ است كه در شاهنامه و اساطير ايران هست و در قرآن هم هست .آري رستم نماد انسان است اما،
رستم نماد انسان تنها، رها شده، مسئول و چاره گر است !
منبع
بسم الله الرحمن الرحیم