غرب بدون نقاب راببینید دوستان....که باتمدن چندهزارساله ما چه میکنه؟
300،غرب بدون نقاب
● منبع: سایت های خبری - جام جم آن لاین - تاريخ شمسی نشر 06/02/1386

واکنش قابل تحسين اقشار مختلف ملت ايران (در داخل و خارج کشور) و حتي ساير ملت ها به فيلم پنتاگوني 300، حکايت از نگاه دقيق به يک هجمه تبليغاتي دارد، اما در اين ميان عده اي برآنند تا به جاي دفاع از هويت ملت ايران ، به قلمفرسايي پيرامون سمبل تاريخي به کار گرفته شده در فيلم بپردازند.
اين گمراهي در مواجهه با موضوع در حالي است که به اذعان همه مورخان ، اين اثر صرفا از تاريخ به عنوان يک ابزار بهره جسته و هيچگونه ارزش تاريخي ندارد. غفلت عامدانه از غير تاريخي بودن فيلم و بررسي آن از اين جنبه در واقع دور شدن از شناخت اهداف سفارش دهندگان و سازندگان آن خواهد بود. اين اولين بار نيست که با استفاده از جاذبه هاي ژانرهاي مختلف بويژه تاريخي ، هاليوود به عنوان بازوي فرهنگي و تبليغاتي پنتاگون ظاهر مي شود. البته از 1990به اين سو عمده فيلمهايي که سرمايه گذاري جدي روي آنها شده همچون فيلم تروي ، اسکندر، ارباب حلقه ها و...داراي تم تاريخي اند.
واکاوي دقيق اهداف آثار تصويري که عليه ملت ايران توليد و عرضه مي شود، مي تواند بهترين و موثرترين راه را در برخورد با فيلمي مثل 300در پيش روي ما قرار دهد. بنابراين تا مشخصا درنيابيم سفارش دهندگان توليد اين آثار قصد القائ چه چيزي را به انبوه مخاطبان خود دارند، قادر نخواهيم بود بدرستي از ملت و سرزمين خويش دفاع کنيم.
وقتي مي پذيريم که اين فيلم اصولا فاقد اصالت و هويت تاريخي است طبعا پادشاه ايراني نمادين در آن مي توانست آغامحمدخان ، نادرشاه و.
.. باشد زيرا که پارامتر زماني چندان تاثيري در فيلم نداشته است. آيا اگر پادشاه ديگري به عنوان نماد در فيلم انتخاب مي شد تا از آن طريق بتوانند به لجن پراکني عليه ملت ايران بپردازند، باز به جاي دفاع از کليت جامعه ايراني اندر فضائل آن حاکم سخن مي رانديم و تمام مظالم وي را تبديل به حسن مي نموديم؟
مدح و ثناي بي حد و حصر امروز افرادي از برخي پادشاهان باستان به بهانه فيلم 300، هيچ گونه ارتباطي به دفاع از ملت ايران نمي تواند داشته باشد. زيرا قتل عام ساکنان مقيم فلات ايران با رضايت پادشاه مزبور مقوله اي نيست که مدح و ثنا را توجيه پذير سازد.اگر به حاق تاريخ در وراي فيلمي که تاريخ را بهانه و دستمايه قرار داده است توجه کنيم هرگز وارد مجادله تاريخي در اين زمينه نخواهيم شد. اين فيلم عامدانه به واقعيت هاي تاريخي ، نه تنها در ايران بلکه در آتن و اسپارت (به عنوان دو دولتشهر کاملا مستقل و بعضا متخاصم) نيز توجه نکرده است. قطعا اين عدم توجه ناشي از جهل نيست ، زيرا حتي اگر کارگردان نوع پوشش و آرايش سپاه ايران را در آن مقطع نمي دانست که تقريبا محال است دست کم براساس يک تصور ذهني بايد لشکري يک دست و يک فرم را ارائه مي کرد، در حالي که در سپاه ايران از ملتهاي مختلف و با ظواهر گوناگون را مي توان يافت. افراد آفريقايي ، مالايي ، عرب با لباسي شبيه آنچه در فيلم محمد رسول الله عرضه شده است ، مو بور اروپايي يا روسي و...در سپاه فرضي ايران کاملا مشهودند.
حتي نمادهايي چون فيل که متعلق به هند است و...به کار گرفته شده اند تا اين پيام منعکس شود که ايران با بسياري از مسائل ساير ملتها مرتبط است و اگر ايران سرکوب شود، مشکلات و مسائل سپاه اسپارت در ساير نقاط جهان نيز حل خواهد شد. همانگونه که در فيلم به صراحت ذکر مي شود ايران نماينده هزار مليت است.
مليت هايي که به صورت روزافزوني در برابر نيروهاي جنگ افروز در جهان مقاومت بيشتري از خود نشان مي دهند. براي درک پيام فيلم لازم است کمي به تبليغات مستقيم امريکا توجه کنيم.
امروز اگر در فلسطين مقاومتي وجود دارد، ايران را ريشه اين مقاومت معرفي مي کنند، اگر در امريکاي لاتين با سلطه امريکا مخالفت مي شود به ايران نسبت مي دهند، اگر در کشورهاي آفريقايي چون مصر نهضت اسلامي اوج گرفته ايران به دخالت در آنجا متهم مي گردد و....
بنابراين به زعم هيات حاکمه واشنگتن تمامي بحران هايي که امروز سلطه امريکا با آن مواجه است ريشه در ايران دارد و اگر اين کشور درهم شکسته شود ساير ملتها الگويي براي پيروي نخواهند داشت.
بنابراين اگر ما در فيلم 300مليت هاي مختلف را در جبهه ايران شاهديم به دليل خطاي تاريخي نيست زيرا هر فرد مبتدي نيز مي داند که فيل نماد هند، آرايش با حلقه هاي فلزي نماد آفريقا و...است ؛ اما از آنجا که فيلم سفارش امروز پنتاگون است بايد اين مطلب به بيننده القائ شود که ايران سرمنشائ همه مشکلات امريکا و مقاومت ملتهاي شرقي است.
تهيه کنندگان فيلم مي خواهند مخاطب را با واقعيت امروز امريکا همراه سازند لذا اسپارت ها را همانگونه که بودند خونريز و ستيزه جو معرفي مي کنند. البته تلاش مي شود تا مخاطب اقناع گردد که مشکلات صرفا توسط کساني حل خواهد شد که از خونريزي نهراسند و وجودشان لبريز از نفرت باشد.
اين جماعت صرفا منجي غرب در جنگ تمدنها خواهند بود، هر چند در غرب معتقدان به گفتگو و منطق اين شيوه را نپسندند و با آن مخالفت کنند. آيا مخالفت مستشارها با فرمانده 300نفر همان مخالفت امروز صاحبان فکر در امريکا از جمله کنگره با جنگ طلباني چون بوش را تداعي نمي کند؟
اما فيلم در انتها صحت راه حل اسپارت هاي خونريز را - که حتي حاضر نيستند با سفيران ايران گفتگو کنند و آنان را به چاه مي افکنند - به اثبات مي رساند و همه غرب را براساس تز جنگ ، متحد مي سازد. فيلم 300مي خواهد خطر ايران را آنچنان بزرگنمايي کند تا ملت امريکا پذيراي کشته هايش در عراق و افغانستان و... باشد. از اين رو جنگ افروزان نفرت طلب به يکباره در راه منافع غرب جان مي بازند تا قهرمان شوند و تز خشونت ورزي را تطهير کنند. هر چند بايد اذعان داشت که امريکا دچار آنچنان بحراني در توجيه افکار عمومي است که اسپارت ها را سمبل تمدن غرب معرفي مي کند. تاکنون مباهات دنياي سرمايه داري به دموکراسي تاريخي آتن بوده است ؛ آتني که خود زخمهاي بسياري از اسپارت هاي خونريز و وحشي بر پيکر دارد.
امروز ضرورت توجيه جنگ افروزي هاي هيات حاکمه امريکا، پنتاگون را مجبور ساخته تا به جاي آتن به اسلاف خونريز خود فخر بورزد. چنين جايگاهي که در واقع چهره واقعي هيات حاکمه امريکا را به تصوير مي کشد آيا تعبيري جز استيصال دارد؟






بسم الله الرحمن الرحیم